آدم، ابوالبشر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 30 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237355/آدم، ابوالبشر
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
1
الف ـ بقره / 2 / 30-39: نیوش تا گوییم ای محمد آنگه كه گفت خداوند تو فرشتگان را، من كردگار و آفریدگارم اندر زمین خلیفهای. گفتند میخواهی آفرید در زمین كسی را كه در آن تباهكاری كند، و خونها ریزد، و ما به ستایش تو را میستاییم و به آفرینهای نیكو تو را یاد میكنیم. خداوند گفت فرشتگان را: من آن دانم كه شما ندانید. آنگه به آدم آموخت نامهای همهچیز. آنگه نمود آن چیزها همه فرا فرشتگان، و گفت ایشان را خبر كنید مرا به نامهای آن چیزها كه چیست، اگر راست میگویید كه به خلافت، شما سزاوارترید از وی. فرشتگان گفتند پاكی و بیعیبی تو راست، ما را دانش نیست مگر آنچه تو آموختی ما را، تویی دانای راستْ دانشِ راستْكار. الله گفت ای آدم، خبر گوی فرشتگان را از نامهای ایشان. چون آدم فرشتگان را خبر كرد آن نامهای ایشان. گفت الله فرشتگان را: نگفتم شما را كه من دانم نهانها و پوشیدهها در آسمان و زمین، و میدانم آنچه مینمایید و پیدا میكنید و آنچه نهان میداشتید؛ و گفتیم فرشتگان را: سجود كنید آدم را، سجود كردند فرشتگان مگر ابلیس، سر وا زد و برتری جست و در علم خدا خود از كافران بود؛ و گفتیم ای آدم با جفت خویش در بهشت بنشین، و خورید از آن فراخ و به ناز و خوش و آسان، هرجا كه خواهید، و نزدیك این یك درخت مگردید، كه اگر از آن بخورید از ستمكاران باشید بر خویش. پس بیفكند شیطان ایشان را، هر دو، از بهشت و بگردانید از طاعت، پس ایشان را بیرون آورد از آنچه در آن بودند از شادی و ناز؛ و گفتیم فرو روید یكدیگر را دشمن و بر یكدیگر گماشته، و شما راست در زمین آرامگاهی، و نیز برخورداری هركس را تا مرگ و خلق را تا رستاخیز. آنگه فرا گرفت آدم از خداوند خویش سخنانی، توبه داد او را و باز پذیرفت و با خود آورد، كه اوست خداوند توبتپذیر عذر نیوش مهربان. گفتیم فرو روید همگنان از بهشت، همگنان بهم، اگر به شما آید از من پیغامی و نشانی، هر كه پی بَرَد به پیغام و نشان من، بیمی نیست بر ایشان، و فردا هیچ اندوهگن نباشند. ایشان كه كافر شدند و سخنان و نشان ما دروغ شمردند، ایشان آتشیانند و دوزخیان، ایشان در آنند جاودان.ب ـ اعراف / 7 / 11-25: شما را بیافریدیم، آنگه شما را چهرهها نگاشتیم، آنگه فرشتگان را گفتیم: سجود كنید آدم را، سجود كردند مگر ابلیس كه وی از سجودكنندگان نبود. الله گفت وی را چه باز داشت تو را كه سجود نكردی آنگه كه فرمودم تو را؟ ابلیس گفت من بهْ ام از و. مرا كه بیافریدی، از آتش بیافریدی و وی را از گِل آفریدی. گفت اكنون پس فرو شو از آسمان، كه نیاید تو را و نرسد كه گردنكشی كنی و در آسمان باشی. از بهشت بیرون شو، تو از كم آمدگانی خوار و از پسان. ابلیس گفت درنگ ده مرا تا آن روز كه آدم و فرزندان را برانگیزانند پسِ مرگ. الله گفت تو از درنگ دادگانی. ابلیس گفت پس اكنون به آنچه مرا بیراه كردی، ایشان را در راه راست تو نشینم و درگذر ایشان. آنگه درآیم به ایشان از پیش ایشان و از پس ایشان و از راست ایشان و از چپ ایشان، و بیشترِ ایشان را سپاسدار و منعمشناس نیابی. الله گفت بیرون شو از بهشت و آسمان، نكوهیده و ناشایست كرده، رانده و دور كرده. هر كه بر پی تو بیاید از ایشان، ناچاره پُر كنم دوزخ را از شما همگان ]از كفرۀ جن و انس[. ای آدم، آرام گیر و بنشین تو و جفت تو در بهشت و خورید هر دو از هر جایی كه خواهید، و نزدیك این یك درخت مگردید، كه آنگه از ستمكاران باشید بر خود. در دل داد ایشان را دیو، و بایست گشت در ایشان و بر ایستاد كرد بر اندیشۀ ایشان، تا ایشان را به آن روز آورد كه پدید كرد ایشان را آنچه پوشیده بود از عورتهای ایشان؛ و گفت ابلیس ایشان را، هر دو، باز نَزَد خداوندِ شما از خوردنِ این درخت مگر كه تا شما دو فرشته نباشید كه مرگ نچشید و اینجا جاوید نباشید. و سوگند خورد ایشان را، هر دو، كه من شما را از نیك خواهانم. فرو هشت ایشان را از بالای بهشت در زمین به فریب؛ چون بچشیدند از درخت، پدید آمد ایشان را عورتهای ایشان، و در ایستادند و بر هم مینهادند بر عورت خویش از برگ درختِ بهشت؛ باز خواند الله ایشان را: نه شما را باز زدم از آن یك درخت، و گفتم شما را كه شیطان شما را دشمنی است آشكار؟ گفتند هر دو، آدم و حوا، خداوندِ ما، ستم كردیم بر خود و اگر نیامرزی ما را و بنبخشایی بر ما ناچاره از زیانكاران باشیم. الله گفت فرو روید از آسمان، یكدیگر را دشمن، و شما را در زمین آرامشگاهی و روزگار گذاشتی و برخورداری تا روز رستاخیز. گفت در زمین زنده میباشید و در زمین میمیرید و شما را از زمین بیرون آرند.ج ـ حجر / 15 / 28-42: و گفت خداوندِ تو فرشتگان را، من خواهم آفرید بشری از گِلی خشك، از گِلی سیاه بوی بگردیده، چون من بالا و نگاشتِ وی راست كنم، و درو آرم از روح خویش، همه او را به سجود افتید. سجود كردند فرشتگان همه به یك بار بهم، مگر ابلیس كه سر باز زد كه با ساجدان سجود كند. ]الله[ گفت ای ابلیس، چه بود تو را كه با ساجدان نبودی؟ گفت ]ابلیس[ نیستم آن را كه سجود كنم بشری را، كه بیافریدی او را از گل خشك خام، از گِلی بگردیدۀ سیاه. گفت ]الله[ پس بیرون شو از آسمان، كه تو انداخته و رانده و بیرونكردۀ منی، و نفرین بر تو تا روز رستاخیز. گفت: خداوندِ من، مرا درنگ ده تا روزی كه ایشان را برانگیزانند. گفت پس تو از درنگدادگانی تا آن روز كه هنگام آن در رسد و آن هنگام دانستۀ من است. گفت: خداوندا به آن كه مرا گمراه كردی، زشتیهای ایشان را برآرم در زمین و ایشان را از راه گُم كنم همگان، مگر آن بندگان تو از ایشان كه تو را یكتا خوانانند و تو را گزیدگان. الله گفت این راهی است بر من راهی راست ]هموار[، تو را بر بندگان گرویدۀ من دسترسی نیست و توانی، مگر كسی كه از پی تو بیاید از گمراهان.د ـ اسراء / 17 / 60-65: و فرشتگان را گفتیم كه سجود كنید آدم را. سجود كردند او را مگر ابلیس، گفت آیا سجود كنم اكنون كسی را كه بیافریدی از گِل؟ و گفت بینی این را كه برگزیدی بر من، اگر بازداری مرا تا روز رستاخیز، از بیخ كنم من نژاد او را مگر اندكی. الله تعالى گفت شو، هر كه از پی تو بیاید از ایشان، دوزخ پاداش شما همه، پاداشی است تمام و سپری كرده، و بخیزان هر كه توانی از ایشان به بانگ خویش، و برایشان انگیزان سواران خویش و پیادگان خویش، و با ایشان انبازی كن در مالهای ایشان و در فرزندان، و وعدۀ زندگانی ده ایشان را؛ و وعده ندهد مردمان را شیطان مگر به فریب. تو را بر بندگان من نیست دسترسی و توانی، و خداوند تو بسنده و باز پذیرنده است و یار.ه ـ طه / 20 / 115-124: پیمان كردیم به آدم از پیش. پیمان بگذاشت، و وی را عزمی نیافتیم. گفتیم فرشتگان را سجود كنید آدم را. سجود كردند مگر ابلیس كه سر باز زد. پس گفتیم ای آدم این ابلیس دشمن است تو را و جفت تو را. بیرون نكناد هان، شما را هر دو از بهشت، كه به رنج افتید. تو را در این بهشت آن است كه گرسنه نباشی و نه برهنه مانی و تو تشنه نباشی در آن، و نه در آفتاب باشی. فرا دل وی داشت شیطان و گفت ای آدم، آیا تو را نشانی دهم بر درختی كه بارِ آن خوری اینجا جاوید مانی؟ و نشانی دهم بر پادشاهی كه تباه نگردد؟ بخوردند از آن، پس پیدا شد ایشان را و پدید آمد عورتهای ایشان، درایستادند به نهادن از این برگهای درخت بهشت بر عورت خویش. عاصی شد آدم در خدای خویش، و از راه وفا و طاعت بیفتاد. پسِ آن الله تعالی بگزید او را، توبه داد او را و راه نمود. گفت فرو روید از آسمان همگان، آدم و حوّا ابلیس را دشمن، و ابلیس ایشان را دشمن. اگر به شما آید از من پیغامی به راهنمونی، هر كه پی برد به راهنمونی من، نه گمراه گردد نه بدبخت. هر كه روی گرداند از یاد و سخن من، و آن را نپذیرد او راست زیستی به تنگی و سختی، و بینگیزیم فردا او را چنانكه نه حجت بیند خود را نه عذر.و ـ ص / 38 / 71-85: آنگه كه خداوند تو گفت فرشتگان را، من بشری خواهم آفرید از گِل. چون وی را راست كردم و جان خویش درو دمیدم، او را بر روی افتید. بر روی افتادند فرشتگان، همگان بهم، مگر ابلیس كه گردن كشید، و از ناگرویدگان بود. الله گفت ای ابلیس، چه بازداشت تو را كه سجود نكردی تو. چیزی را كه بیافریدم به دو دست خویش؟ باش گردن كشیدی یا برتری جُستی و خویشتن را از برتران دیدی؟ ابلیس گفت من به ازویم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی. الله گفت بیرون شو از آسمان، كه تو نفریدهای و رانده، و بر تو نفرین و راندن من تا روز شمار. ابلیس گفت خداوندِ من، پس مرا درنگ ده تا آن روز كه ایشان را برانگیزانند. الله گفت تو از درنگ دادگانی، تا روزی كه هنگام آن دانستنی است. ابلیس گفت به خدایی تو، كه ایشان را بیراه كنم همگان، مگر آن بندگان تو از ایشان كه تو را یكتا شناسندگانند از دل پاك. الله گفت راست میگویم، راست میگویم، به راستی به راستی: ناچار به هر حال پر كنم دوزخ از تو و از هر كه در پی تو رود از ایشان همگان.مفسران از لابهلای این آیات، انبوهی نكتههای گوناگون بیرون كشیده و سؤالهای مختلفی مطرح كردهاند. برای دستیابی بر بخش بیشتری از این نكتهها و نیز برای رسیدن به پاسخ برخی سؤالات و اشكالات، باید به همۀ تفاسیر قرآن در ذیل آیات آن سورههای ششگانه رجوع كرد. در اینجا برخی از نكتههای مهم با رعایت اختصار بررسی میشود:1. آنچه پیش و بیش از همه، پژوهنده را به خود مشغول میدارد، چگونگی سازگاری آیات مربوط به آفرینش انسان در كرۀ زمین، با محتویات ذهن آدمی و به عبارت دیگر، خود و اندیشۀ بشری است و اشكال عمده این است كه خرد و اندیشۀ بشری بهتدریج دگرگون میشود و قوانین و فرضیههای مختلفی را معیار خود میسازد. سیدمحمد رشید رضا (1282-1354ق / 1865-1935م) در نخستین جای ورود این داستان در قرآن مجید (بقره / 2 / 30-39) از خود و از گفتۀ استادش علامه شیخ محمد عبده (1266-1323ق / 1849-1905م) مطالبی به عنوان «تمهید» آورده است كه آگاهی از آن سودمند به نظر میرسد. وی میگوید: مسألۀ آفرینش و چگونگی تكوین، از شئون ویژۀ الٰهی است كه آگاهی از آن، بدانسان كه هست، دشوار است. خداوند در این آیات داستان پیدایش انسان را بدانگونه كه در كتابهای پیش از ما نقل شده، بیان داشته و معانی را در صورتهای محسوس برای ما نمایان ساخته و حكمتها و رازها را با شیوۀ جدل و گفتوگو برای ما آشكار كرده است. این، شیوۀ خدا در سخن گفتن با خلق و بیان كردن حق است. این آیات از متشابهات است و نمیتوان آنها را بر ظاهر حمل كرد؛ زیرا بر پایۀ شیوۀ گفتوگو، یا رایزنی خداوند با فرشتگان است كه چنین چیزی دربارۀ خدا محال است؛ یا آگاهی دادن خدا به فرشتگان و پرخاش ایشان است كه این هم شایستۀ خدای بزرگ و فرشتگان او نیست، زیرا خود دربارۀ ایشان میگوید: در برابر خدا نافرمانی نمیكنند و آنچه به ایشان امر شود انجام میدهند (تحریم / 66 / 6).مسلمانان اتفاق دارند كه خداوند از همانندی با آفریدگان منزه است و دلایل عقلی و نقلی مؤید این اعتقاد است. اصل محكم در اعتقاد همین است كه آن را «تنزیه» میخوانند و باید همهچیز بدان ارجاع داده شود. اگر در عبارتهای كتاب یا سنت چیزی بیاید كه در ظاهر با این اصل مسلم ناسازگار نماید، مسلمانان در برخورد با آن فقط دو راه دارند:نخست شیوۀ پیشینیان است و آن «تنزیه» خدا از هرگونه همانندی با هرچیز یا پندار و اندیشه است و نیز برتر دانستن وی از قیاس و گمان و خیال و وهم؛ عقل و نقل مؤید این تنزیه و اقتضای آن، واگذاریِ فهم حقیقتِ مسأله به خداست با آگاهی از اینكه خداوند با مضمون سخن خود چیزهایی به ما میآموزد كه در گفتار و كردار و اخلاق برای ما مفید است. خدا در این زمینه مطلب را چنان بیان میكند كه معانی را به عقول و نیروی خیال ما نزدیك میسازد.دوم شیوۀ متأخرین است و آن «تأویل» است. اینان میگویند تعالیم اسلام برپایۀ خرد استوار گشته است و هیچچیز آن از دایرۀ خرد بیرون نیست. پس اگر عقل در موردی از موارد، حكمی قطعی دهد كه نقل برخلاف آن وارد شده باشد، حكم قطعی خرد این خواهد بود كه معنیِ آن اثرِ منقول را نباید بر ظاهر حمل كرد، بلكه باید از راه «تأویل» برای آن معنایی سازگار یافت و البته در این امر دشوار باید از خدا یاری جست و هر مشكل ناگشودنی را به وی واگذاشت. لیكن چون در روزگار كنونی مذاهب فیلسوفان پیشین و امروزی و مطالبی از بدعتهای قدیم در میان مسلمانان رواج یافته است، میتوان باب «تأویل» را هم به شیوۀ خردمندانهای گشود و از این راه معانی حقیقی را به اذهان مردم نزدیك ساخت (رشید رضا، 1 / 251-255).2. كلمۀ جانشین (خلیفه) در این آیه كه خداوند میگوید: «من در زمین جانشینی میگذارم» (بقره / 2 / 30) چه معنایی دارد؟ مفسران در این زمینه گفتارهای گوناگونی دارند هرچند گرایش بیشتر نزدیك به همۀ آنان این است كه آدم جانشین خدا در روی زمین است. روایتهای متفاوت و مختلف در این زمینه آورده میشود، ولی سرانجام سخن مفسران به همان جانشین بودن برای خدا منتهی میگردد. طبری نخست روایتی میآورد گویای اینكه آدم جانشین پیشینیان خود از جن بوده است. سپس از قول حسن بصری میگوید «خلیفه» یعنی آنكه فرزندانش نسل به نسل جانشین هم شوند. آنگاه روایتی از ابن مسعود و ابن عباس میآورد به این بیان صریح كه: من در زمین خلیفهای میگذارم كه در حُكم بین آفریدگان جانشین من باشد و این، آدم و هر كسی است كه جای او را بگیرد و از خدا اطاعت كند و میان آفریدگان وی به داد داوری كند و فرمان راند (تفسیر، 1 / 156-157). شیخ طوسی نیز روایت ابن مسعود را میآورد و میافزاید: گفته شده كه مقصود خلیفهای است كه جانشین من در رویاندن كشت و بیرون آوردن میوهها و روان ساختن رودها باشد؛ یا قومی كه جانشین هم شوند و حق را به پای دارند و زمین را آباد كنند (1 / 131). فخرالدین رازی به اختصار هر دو گفته را میآورد (2 / 165-166). میبدی میگوید: «آدم را خلیفه نام كرد از بهر آنكه بر جای ایشان نشست كه پیش از وی بودند در زمین؛ و فرزندانش هر قرن كه آیند، خلف و بدل ایشان باشند كه از پیش بودند» (1 / 133). محمد رشید رضا میگوید: وسعت دانش و خرد و اندیشۀ آدمی و دامنۀ كاركرد او بیكران و بیپایان است. او همهگونه دگرگونیها در خود و در دیگر آفریدگان پدید میآورد و روزبهروز پیشرفت بیشتری پیدا میكند. از اینروست كه او را به حق میتوان جانشین خدا خواند (1 / 258-260). طباطبایی میگوید: علت خلیفه بودن انسان، چگونگی تكوین اوست (17 / 52).3. در گفتوگوی خدا با فرشتگان دربارۀ آفرینش آدم، این عبارت از قول فرشتگان آورده شده كه به پروردگار گفتند: «آیا در زمین كسی را قرار میدهی كه در آن تبهكاری و خونریزی كند» (بقره / 2 / 30). فرشتگان از كجا میدانستهاند كه آدمیان در این كرۀ خاكی گرفتار این دو بلای بزرگ خواهند شد؟ مفسران در این مورد روایات و گفتارهای مختلف آوردهاند كه از آنها بیش از یكی دو نتیجه نمیتوان گرفت. طبری روایات بسیاری نقل میكند و طی آن میگوید: برخی گفتهاند پیش از آدمیان، جنیان در زمین بودند كه در آن تباهی و خونریزی میكردند و فرشتگان سرنوشت آدم و ذریت او را بر آنان قیاس كردهاند. برخی گفتهاند خدا خود به فرشتگان گفت خلیفهای در زمین قرار میدهم، گفتند او چگونه خواهد بود؟ گفت تباهی و خونریزی خواهد كرد. گفتند چرا او را میآفرینی؟ گفت من در سرشت آدمیان بسیاری خوبیها و نیكیها نهادهام كه شما را از آن آگاهی نیست. برخی گفتهاند خدا پیش از آفرینش آدم، آگاهیهایی دربارۀ او به فرشتگان داد و برخی آگاهیهای دیگر را نهان داشت و فرشتگان برپایۀ آن اندازه آگاهی كه داشتند، آن پرسش را مطرح كردند و خدا كه عالم به كل بود گفت من چیزهایی میدانم كه شما نمیدانید، زیرا از میان بنی آدم، پیامبران و رهبران و دانشمندان و پیشوایان بزرگ برخواهند خاست (تفسیر، 1 / 158-166). طوسی نیز گفتاری نزدیك به گفتۀ طبری دارد (1 / 132-133). فخر رازی اقوال گوناگونی در توجیه این گفتۀ فرشتگان میآورد و یكایك را با تفصیل بسیار و استدلالهای قوی و استوار بررسی میكند و بر هركدام اشكالی وارد میآورد و در پایان میگوید ممكن است فرشتگان از دو راه بدین راز پی برده باشند كه آدمیان در زمین تبهكاری و خونریزی خواهند كرد. یكی قیاس بر حال جنیانی كه پیش از آدم ساكن زمین بودند؛ دیگر آگاهی از آفرینش و سرشت انسان و اینكه او آمیختهای از اخلاط چهارگانه است و ناچار در او شهوت و خشم سرشته خواهد بود. شهوت موجب تباهی و خشم سبب خونریزی خواهد شد (2 / 166-170). طبرسی میگوید در اینباره 3 قول است: یكی آنكه پیش از مردم، جنیان در زمین بودهاند و تباهی و خونریزی كردهاند و فرشتگان كار ایشان را قیاس آیندۀ آدمی گرفتهاند. دوم آنكه فرشتگان صرفاً از روی استفهام چنین گفتهاند یعنی اینكه: پروردگارا، آیا امكان تبهكاری و خونریزی هم برای تبار آدمی در میان خواهد بود یا نه؟ سوم اینكه خدا خود به ایشان گفته بود كه چنین خواهد شد، لیكن بقیۀ فواید آفرینش آدم را از ایشان پوشیده داشته بود تا به حكمت و علم خدا یقین بیشتری پیدا كنند (1 / 74). علامۀ طباطبایی میگوید: فرشتگان از این جهت سرنوشت آدمی را پیشبینی كردند كه میدانستند موجود زمینی از آنرو كه مادی است، آمیزهای است از نیروهای خشم و شهوت. جهان، سرای تزاحم است با جهات محدود و مزاحمتهای فراوان كه مركبات آن دستخوش انحلال است و انتظامات و اصلاحات آن در معرض تباهی و پرتگاه بطلان. زندگی جز به طور گروهی امكانپذیر نیست و بقاء جز با اجتماع و همكاری میسر نمیشود، پس زمین از تبهكاری و خونریزی خالی نیست (1 / 115).4. «خدا همۀ نامها را به آدم آموخت» (بقره / 2 / 31). این نامها چه بود و چگونه به آدم آموخته شد؟ طبری از ابن عباس روایت میكند كه مقصود نامهایی از قبیل انسان و جانور و زمین و دشت و كوه و دریا است كه مردم با آن یكدیگر و چیزهای جهان را میشناسند. مجاهد میگوید خدا نامهای همهچیز را به آدم یاد داد (تفسیر، 1 / 170-171). طوسی میگوید: معنی آیه این است كه خدا معانی نامها را به آدم آموخت، زیرا آموختن نامها بدون معنی، سودی ندارد و فضیلتی بهشمار نمیآید. در اینجا این اشكال پیش میآید كه خدا فرموده است «آنان را بر فرشتگان عرضه كرد» (عَرَضَهُم) و نفرموده است «آنها را عرضه کرد» (عَرَضَهٰا). مقصود چیست؟ نامها، یا خداوندانِ نامها، عاقلان و غیرعاقلان همگی با هم، یا تنها عاقلان؟ برخی گفتهاند چگونگی سخن گفتن عرب ایجاب میكند كه بگوییم تنها عاقلان را بر فرشتگان عرضه داشته است، ولی این درست نیست، زیرا اعراب، عاقل و غیرعاقل را با هم اراده میكنند و میآورند و از باب «تغلیب» یك لفظ را دربارۀ هر دو به كار میبرند. پس آیه بر عمومیت خود باقی میماند و معنی آن چنین میشود كه خدا نامهای همۀ مردمان و جانوران و چیزها را به آدم آموخت و سپس خود اینان (مردمان و جانوران و چیزها) را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست میگویید نامهای «اینان» را به من بگویید (1 / 138-139). فخر رازی در تفسیر این آیه میگوید: اشعری و جبایی و كعبی گفتهاند كه به دلیل همین آیه، زبانهای جهان توقیفی هستند. وی سپس میافزاید كه برخی مردم گفتهاند مقصود از نامها، ویژگیهای اشیاء و خواص چیزها بوده كه به آدم آموزش داده شده است، زیرا فضیلت، بیش از آنكه در شناختِ نامهایِ چیزها باشد، در شناختِ حقیقتِ هریك از آنهاست (2 / 175-176). افزون بر آنچه فخر رازی گفته، اگر نامها را به آدم آموخته بود و اگر زبانها توقیفی میبود، این همه دگرگونی و پیشرفت در زبانها پیش نمیآمد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید